loading...
مجله ی آموزشی خانواده|آموزش|مرجع آموزش اران
مجله ی آموزشی خانواده بازدید : 419 شنبه 08 شهریور 1393 نظرات (0)

كينه قديمي، انگيز هاي براي جنايت ( اخبار حوادث )

زني ميانسال يكي از روزهاي ارديبهشت به اداره آگاهي شهرستان تنگستان مراجعه كرد و از ناپديد شدن پسر بيست و دو سال هاش به نام هرمز خبر داد. او به پليس گفت: ديشب پسرم براي ديدن دوستانش از خانه خارج شد اما ديگر برنگشت. از آنجا كه او هر وقت م يخواست شب به خانه نيايد
تماس م يگرفت، اين ب يخبري ما را نگران كرد. به همين دليل با تلفن همراهش تماس گرفتم اما خاموش بود. تا صبح خواب به چش مهايم نيامد و به محض روشن شدن هوا به سراغ دوستان هرمز رفتم اما هي چكدام از آنها خبري از پسرم نداشتند وگفتند شب گذشته اصلا او را نديد هاند. از اقوام نيز
پرس و جو كردم اما هرمز به خانه آنها نيز نرفته بود. مطمئن هستم بلايي سر پسرم آمده كه خبري از او نيست و از شما م يخواهم هرمز را پيدا كنيد.

نخستين مظنون
گروهي از ماموران مبارزه با جرايم جنايي پليس
اگاهي با اعلام شكايت مادر هرمز، براي يافتن ردي
از پسر جوان وارد عمل شدند و در بررس يهاي
اوليه مشخص شد همزمان با ناپديد شدن هرمز،
تلفن همراهش نيز خاموش شده است. كارآگاهان
ابتدا مطمئن شدند هرمز با خانواده خود اختلافي
نداشته، بنابراين دليلي ندارد بخواهد خودش را از
آنان پنهان كند.
افسران جنايي در وهله اول احتمال دادند براي
هرمز حادث هاي رخ داده يا وي به اتهامي توسط پليس
دستگير شده باشد، به همين دليل از بيمارستا نها،
مراكز درماني و كلانتر يها استعلام كردند، اما نام
هرمز در هي چيك از اين مراكز ثبت نشده بود و هيچ
اثري از پسر جوان نبود.

فرضيه ديگري كه كارآگاهان آن را دور از ذهن
ندانستند، احتمال به گروگان گرفته شدن او بود، اما
هيچ تماسي در رابطهب اا خذ پولب راي آزاديا و گرفته
نشد و با تحقيقات گسترده اين شاخه از تحقيقات
پليسي نيز به ب نبست رسيد. پس از آن مشخصات
هرمز در اختيار پليس سراسر كشور قرار گرفت و
بررس يها ادامه يافت اما هيچ رد و سرنخي از هرمز
ب هدست نيامد. اين در حالي بود كه با گذشت زمان
احتمال زندهب ودن پسرن اپديدشده كم و فرضيه مرگ
او پررن گتر م يشد.
در حالي كه تحقيقات در اين زمينه ادامه داشت،
خانواده هرمز به ماموران مراجعه كردند و اطلاعات
تاز هاي در اختيار پليس قرار دادند. آنها گفتند:
مد تهاست پسرمان با فردي به نام خشايار درگيري و

اختلاف دارد و ممكن است خشايار از سرنوشت
فرزندمان باخبر باشد چرا كه هرمز اهل دعوا و ايجاد
مزاحمت براي كسي نبود و تنها دشمن او خشايار
است و ما احتمال م يدهيم خشايار پسرمان را به
خاطر اين كينه و اختلاف قديمي به قتل رسانده
باشد .

اظهارات خانواده پسر گمشده كافي بود تا
خشايار به عنوان نخستين مظنون پرونده بازداشت
و بازجويي شود اما پسر جوان در پاسخ به سوالات
كارآگاهان مدعي شد از سرنوشت هرمز ب يخبر
است و نم يداند چه اتفاقي براي او افتاده است.
خشايار در بازجوي يها گفت: مد تهاست با
هرمز اختلاف دارم اما اين اختلاف به حدي نبود
كه بخواهم او را به قتل برسانم. نم يدانم چه اتفاقي
براي او افتاده است. چند روزي م يشود كه هرمز را
نديد هام. شايد او ب يخبر از خانواد هاش جايي رفته
باشد و تا چند روز ديگر به خانه برگردد.
پس از چند روز به دليل اي نكه مدركي عليه
خشايارن بود، قاضي پروندها و را آزاد كرد و

تحقيقات پيرامون فرضي ههاي ديگرا دامه يافتا ماب ينتيجهب ود
و حتي مرگ يا زنده بودن هرمز نيز نامشخص باقي
ماند تا اي نكه چندي قبل به كارآگاهان جنايي خبر
رسيد خشايار به اتهام سرقت مسلحانه بازداشت
شده و در زندان برازجان به سر م يبرد. سرقت مسلحانه
قاضي پرونده در ادامه بررس يها از آنجا كه
خشايار به عنوان يكي از مظنونان پرونده ناپديد
شدن پسر جوان شناخته م يشد، دستور داد تا
متهم را از زندان برازجان به اداره آگاهي شهرستان
تنگستان منتقل كنند وب ها ين ترتيب تحقيقات مجدد
از او صورت گرفت و خشايار كه به اتهام سرقت
مسلحانه بازداشت شده بود و از سويي م يدانست
پليس مداركي در دست دارد كه ممكن است اتهام
او را درخصوص قتل هرمز ثابت كند، اين بار در
بازجويي لب به اعتراف گشود و گفت: قتل را با
همدستي دوستم كه او نيز با من در سرقت مسلحانه
شركت داشت، انجام دادم. من و هرمز ه ممدرس هاي
بوديم و كين هاي كه از او به دل دارم، به دوران مدرسه

برم يگردد. مدرسه مدام مرا مسخره
م يكرد و كاري كرده بود كه همكلاس يهاي ديگرم
با من رابطه خوبين داشتند.اينا تفاق مراب شدت آزار
م يداد و بابت اين موضوع هميشه ناراحت بودم.
دعواهاي دوران دبيرستان سبب شد از هرمز كينه به
دل بگيرم و اين كينه حتي با پايان دوران تحصيلاتم
نيز ادامه داشت.
متهم به قتل ادامه داد: من از دست هرمز بسيار
ناراحت بودم و هر چه فكر م يكردم، نم يتوانستم
او را ببخشم يا رفتارهايش را ناديده بگيرم. به همين
دليل دنبال فرصتي بودم تا از او انتقام بگيرم و اين
فرصت شب حادثه فراهم شد. شب حادثه هرمز
را ديدم كه تنهايي از خان هشان خارج شد. همراه
دوستم كه او نيز اكنون بازداشت است، هرمز را با
موتور تعقيب كرديم. اطراف محل زندگي ما تقريبا
بيابانا ست و كسي رفت و آمدن م يكند. هرمز راهش
را به سمت بيابان كج كرد. احتمال دادم م يخواهد
به سراغ دوستانش كه در آن اطراف سكونت دارند،
برود. در محلي خلوت و جايي كه كسي ما ران بيند،ا و
را غافلگير كرده و گير انداختيم، سپس با چوبدستي
كه همراهم بود، ضرب هاي به سرش زدم. بعد از آ نكه
هرمز ب يهوش شد، او را در چاهي كه همان اطراف
بود انداختيم. جسد الان داخل چاه است و فكر
م يكنم با گذشت اين مدت، استخوا نهايش هنوز
آنجا باشد.
خشايار ادامه داد: من و دوستم هيچ ردي از
خودمان به جا نگذاشته بوديم و اصلا احتمال
نم يدادم پليس روزيب ه من مشكوك شود. دفعها ول
كه بازجويي شدم، توانستم خودم را با دروغگويي
نجات بدهم اما بالاخره به آخر خط رسيدم.
كارآگاهان در گام بعدي همدست خشايار را
از زندان احضار و از او بازجويي كردند. اين پسر
جوانن يز همان حر فها را تكرار كرد و گفتا گرچه
در قتل نقشي نداشت، اما در انداختن جسد در
چاه به دوستش كمك كرد. او گفت: من و خشايار
خيلي با هم رفيق هستيم و به همين دليل آن روز
او را همراهي و در سرقت مسلحانه نيز به وي
كمك كردم.سرهنگ حسين باروني، رئيس پليس
آگاهي استان بوشهر درباره اين پرونده م يگويد:
ماموران پليس آگاهي به دنبال اعتراف پسر جوان به
ارتكاب جنايت، به محل قتل اعزام و موفق شدند
استخوا نهاي مقتول را از اعماق چاه پيدا كنند.
اين مقام انتظامي خاطرنشان م يكند: متهمان
پس از اعتراف به جنايت به بازسازي صحنه قتل
پرداختند و با قرار بازداشت موقت روانه زندان
شدند.
برميگردد.

 

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اسپانسر مالی

درباره ما
مجله ی آموزشی خانواده سرشار از مطالب آموزشی برای هموطنان عزیز میباشد..
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آمار سایت
  • کل مطالب : 44
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 5
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 10
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 13
  • باردید دیروز : 138
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 654
  • بازدید ماه : 654
  • بازدید سال : 14,079
  • بازدید کلی : 149,560
  • تبلیغات